سر پیچ از هم جدا شدند. یکی زندانی بود، دیگری زندانبان. زندانی دوره محکومیتش را گذرانده بود و زندانبان دوره خدمتش را. چمدان هایشان پر از گذشته بود، حوله کهنه، ریش تراش زنگ زده، آینه جیبی و... آنها سرنوشت مشترکی داشتند. هر دو خاطرات خود را پشت میله ها گذاشته بودند. و وقتی سر پیچ از هم جدا شدند، برف بر هر دوی آنها یکسان می بارید....
#برشی_از_یک_کتاب
#رمان_تاریخی_مذهبی
ماه بانو به زبان نمی آورد اما در دل معتقد بود که مادران باید مثل زندانبان مراقب دخترانشان باشند همانطور که دختران چون زندانیان باید در فکر فرار؛ این قانون طبیعت است و کاریش نمی شود کرد. اگر چه شهامت گفتن چنین حرفی را هیچگاه نداشت اما زندگی ساده با مردم ساده به او یاد داده بود تا این حد طبیعی فکر کند و با خود روراست باشد.
ایراندخت، بهنام ناصح، صفحه 30
تو را می خواهم و دانم که هرگز به کام دل در آغوشت نگیرم تویی آن آسمان صاف و روشن من این کنج قفس مرغی اسیرم ز پشت میله های سرد تیره نگاه حسرتم حیران به رویت در این فکرم که دستی پیش آید و من ناگه گشایم پر به سویت در این فکرم که در یک لحظه غفلت از این زندان خاموش پر بگیرم به چشم مرد زندانبان بخندم کنارت زندگی از سر بگیرم در این فکرم من و دانم که هرگز مرا یارای رفتن زین قفس نیست اگر هم مرد زندانبان بخواهد دگر از بهر پروازم نفس نیست ز پشت میله ها هر ص
آدمی را می شناسم که در ناکامی هایش باز هم سر بلند می کند. در او توانی بیشتر از تصور خودش وجود دارد . او آدمی ریزبین است. آدمی که ناگفته انتهای تمام قصه هایش را می خواند. برای او امیدواری چیزی بیشتر از یک حس قوی است. با اینکه مابین مشکلات اش غوطه وراست باز هم ادامه می دهد.
می گویند آدم مهربانی است. می گویند آدمی است که می شود با او کنار آمد . می گویند آدمی است که آرامش دارد.
گرچه او در روزهای اخیر زندگی اش به مانند زندانی در حال شکنجه ای است که هر
در آگاهی هیچ حدّی نیست. تمام حدها را ما خود برای خود تعیین میکنیم. ما از سر تنبلی آگاهی خود را در قالبی معیّن میریزیم و برای حرکت نکردن حکمهای معیّنی از جانب خود صادر میکنیم و به جهان بیرون نسبت میدهیم، سپس آن احکام خودساخته را از بیرون جدّی میگیریم و در درون در زندان خودساخته احساس امنیت و راحتی میکنیم. چرا که در زندان بودن آسان است. زندانی وهم حرکت دارد، وهم آزادی دارد، وهم وصل دارد و در وهم زنده است. حال آنکه زندان، زندانبان، زند
سلام یوکا؛
دیگر نمیدانم اینجا چه خبر است. مثل بزدلها تمام پنجرههایی که به بیرون باز میشوند را قفل کردهام کردم و اگر کوچکترین صدایی از نکبتی که در بیرون در جریان است به گوشم برسد، در گوشهایم را میگیرم و شروع میکنم به جیغ زدن. راستی چرا نوشتم مثل بزدلها؟؟؟ من یک بزدل به تمام معنا هستم! زندانبانهای من آدمهایی که قبلا فکر میکردم همهی زندگیام زیر دستشان است؛ نیستند. زندانبان من، ترس من است.
اگر روزی کسی خواست بداند بزد
(1)
یکی از دینامیک های اساسی این دنیا در مکانیزم خواستن است. انگار اگر به او ایمان داشته باشی و دلت از دنیا چیزی را بیش از حد بخواهد نمی دهند. هرقدر هم بکوشی نمی شود. باید رهایش کنی تا بدهند. به محض آنکه دیگر نخواهی من حیث لایحتسب می رسد. به از آن که فکر می کرده ای. از دست باید شست تا به دست آید. حکایت درخشانی است از وحی الهی به داوود نبی علیه السلام:
قالَ اَمیرُالمُؤمِنین علیه السلام: اَوْحَى اللّه ُ اِلى داوُودَ: یا داوُودُ! تُریدُ وَ اُریدُ وَ ل
(1)
یکی از دینامیک های اساسی این دنیا در مکانیزم خواستن است. انگار اگر به او ایمان داشته باشی و دلت از دنیا چیزی را بیش از حد بخواهد نمی دهند. هرقدر هم بکوشی نمی شود. باید رهایش کنی تا بدهند. به محض آنکه دیگر نخواهی من حیث لایحتسب می رسد. به از آن که فکر می کرده ای. از دست باید شست تا به دست آید. حکایت درخشانی است از وحی الهی به داوود نبی علیه السلام:
قالَ اَمیرُالمُؤمِنین علیه السلام: اَوْحَى اللّه ُ اِلى داوُودَ: یا داوُودُ! تُریدُ وَ اُریدُ وَ ل
برای آدمی مثل من که راه و رسم خوب فیلم دیدن را مثل خیلی
چیزهای دیگر بلد نیست، حرف زدن در مورد فیلمی مثل رستگاری در شاوشنک یا هر
فیلم دیگری شاید خنده دار به نظر برسد.
اما مسئله این است
که حرف زدن از فیلم چیزی نیست جز پرده برداشتن از افکار و احساساتی که در پس ذهنت
هستند و فیلم آنقدر قدرت دارد که آن ها را برانگیزد و یا آنکه حسی را در تو دگرگون
کند. هر چه فیلمی بیشتر باعث شود فکرهایت برانگیخته شود انگار حظ بیشتری از فیلم
بردهای، حداقل برای من این
روایتهای متفاوتی از آهنگ بهزندان صبا هست. ولی من دوست دارم باور کنم روزیروزگاری ابوالحسن خان صبا، از کنار زندان قصر میگذشته، در راه دستهای از زندانیان را میبیند که در ردیفی به سمت زندان میرفتهاند. احتمالاً چند نگهبان هم پیشاپیش آنها در حرکت بودهاند. تا اینجا همه چیز عادی بوده. امّا از قضا یکی از زندانیها آوازی به زبان لری میخوانده. آوازی که هوش از سر ابوالحسن خان صبا میبرد. همین میشود که پسر ابوالقاسم کمالالسلطنه، و
این فیلم هم عجیب عالیست. از آنهایی که حتما باید چند بار ببینم. یک بار در مدت زمان جشنواره دیدم و یک بار هم همین امشب.
[اخطار! سعی کرده ام اسپویل نشود، اما مطمئن هم نیستم که اینها اسپویل به حساب نیاید!]اینطور شروع میشود که یک زندانی در زندان در حال تخلیه است گم میشود. آن هم درست وقتی که زندانبان خبر ترفیع درجه گرفته و حالا گم شدن زندانی بدجور میتواند مقامش را نابود کند. آن هم برای کسی که به وظیفهشناسی و ادارهی درست زندان معروف
این فیلم هم عجیب عالیست. از آنهایی که حتما باید چند بار ببینم. یک بار در مدت زمان جشنواره دیدم و یک بار هم همین امشب.
[اخطار! سعی کرده ام اسپویل نشود، اما مطمئن هم نیستم که اینها اسپویل به حساب نیاید!]اینطور شروع میشود که یک زندانی در زندان در حال تخلیه است گم میشود. آن هم درست وقتی که زندانبان خبر ترفیع درجه گرفته و حالا گم شدن زندانی بدجور میتواند مقامش را نابود کند. آن هم برای کسی که به وظیفهشناسی و ادارهی درست زندان معروف
این فیلم هم عجیب عالیست. از آنهایی که حتما باید چند بار ببینم. یک بار در مدت زمان جشنواره دیدم و یک بار هم همین امشب.
[اخطار! سعی کرده ام اسپویل نشود، اما مطمئن هم نیستم که اینها اسپویل به حساب نیاید!]اینطور شروع میشود که یک زندانی در زندان در حال تخلیه است گم میشود. آن هم درست وقتی که زندانبان خبر ترفیع درجه گرفته و حالا گم شدن زندانی بدجور میتواند مقامش را نابود کند. آن هم برای کسی که به وظیفهشناسی و ادارهی درست زندان معروف
یاهو
در ابتدا و انتهای تمام پیاده روی های شبانه ام زندان شهر ایستاده. به طرز عجیبی بیشتر شب ها وقتی می رسم که چند زندانی گاری زباله را به سختی هل می دهند و برای تخلیه بیرون می آورند. بوی گند و تعفن زباله های زندان چسبیده به اکثر خاطرات خوش پیاده روی ام. اگر صدمتر جلوتر،داخل میدان، گل های یاس را نکاشته بودند مطمئنم این همه شب دوام نمی آوردم. باری به هر جهت از زندان می گفتم. راه رفتن پایین دیوارهای زندان حس عجیبی دارد. اینکه برای دیدن نوک دیوار با
هما گویا / سی و یک نما _ از نیما جاویدی نقل قولی می کنم که همه به آن معتقدیم: " انتخاب نوید محمدزاده برای نقش اول فیلم «سرخپوست» یک ریسک بزرگ بود که یا بهترین ویژگی میشد و یا اشتباه ترین انتخاب".
فیلم سرخپوست اعاده ی حیثیتی است برای بازیگری نوید محمدزاده که حتی من نیز با خود می گفتم که این بازیگر اوج توانمندی اش در نقش هایی شبیه به هم است و در این فیلم به یکباره شگفتزده شدم.نوید محمدزاده در نقشی چندین سال بزرگتر خود که حتی یک لحظه در باور این
نام کتاب (حّ)، برگرفته از حروف اول نام دو زن، یعنی: حکیمه خاتون عمهی امام حسن عسکری (ع) و حُدَیثه، مادر امام حسن عسکری میباشد.
رمان «حاء مشدّد» با موضوع زندگانی حکیمه خاتون (س) و حدیثه خاتون (س) به قلم عترت اسماعیلی به نگارش درآمده. داستانی که از روزهای پرالتهاب بعد از شهادت امام حسن عسکری و آغاز امامت امام زمان (عج)؛ روایت خود را شروع می کند و داستانش را با ماجرای تلاش خلیفه وقت برای یافتن امام عصر و به شهادت رساندن ایشان ادامه می دهد.
«
ترک اعتیاد و روش های درمان آن
اگر چه عوارض ثانویه اعتیاد در بین گروهی از معتادین كه به دلیل فقر و تنگدستی امكان تامین هزینه زندگی خود را ندارند ،سبب می شود كه برای خرج اعتیاد خود دست به هر كاری بزنند ، نسبت به سر و وضع و بهداشت فردی بی تفاوت شوند و در یك كلام مشمول تمام صفاتی كه جامعه به معتادان نسبت می دهد باشند اما این عمومیت ندارند و اكثریت معتادان را شامل نمی شود.
رش ، او را به وادی خلاف سوق می دهد. خوشبختانه مدتی است كه در قوانین تجدید نظ
برنامه
برنامه
گروه فرهنگ و اندیشه رادیو ایران با عرض ِ تسلیت و تعزیت در سالروز شهادت ِ حضرت امام حسن عسگری علیه السلام مولای ِ مهربان ، میزبان ِ دل ِ سوگوار شماست.دلی که امیدش قبول ِ این ارادت ِ ناچیز به آستان ِ کریمانه یازدهمین خورشید ِ پرفروغ ِ امامت ِ .*****************************************************************
با عرض ِ سلام و ارادت و سپاس ِ از خدای ِ بزرگ برای ِ اعطای ِ لیاقت ِ عزاداری ِ برای ِ حضرت امام حسن عسگری علیه السلامبا شما و در خدمت ِ شما هستیم*****************
امام موسی بن جعفر (ع) پیشوایی بودند که منزلتی بزرگ و شانی عظیم داشتند که همواره در تجهد کوشا بودند؛ عبادتشان معروف، و معجزاتش روشن میان عام وخاص، و بر طاعت بندگی مواظب، و شب را به سجود به پایان می برد و روز را به صدقه و روزه میگذراند.
ولادت
موسی بن
جعفر در سال ۱۲۸ یا ۱۲۹ هجری قمری هنگامی که امام صادق (ع) و همسرش حمیده از حج بازمیگشتند،
در منطقه ابواء به دنیا آمد. برخی مکان ولادت ایشان را مدینه دانستهاند. درباره تاریخ
ولادت امام کاظم(ع) اخ
عاشقانه ترین جشن ولنتاین در هتل رفاه مشهد
چکیده مطلب
روز ولنتاین یک روز ویژه برای افراد عاشق میباشد.عشاق در این روز قصد دارند عشق و علاقه خود را به شیوه دیگری به فرد مورد نظر خود نشان بدهند.به همین دلیل این روز برای خیلی از افراد بسیار مهم است.همچنین بسیاری از افراد همواره به این فکرند تا در این روز، بهترین هدیه را به یکدیگر بدهند و بهترین جشن روز ولنتاین را تدارک ببینند.مسافر سلام در این مقاله میخواهد عاشقانه ترین جشن ولنتاین در هتل رفاه
در میان شهدای غریب اسارت، سه شهید هستند که از ویژگی خاصی برخوردارند. یکی از آنها شهید محمدجواد تندگویان، وزیر نفت جمهوری اسلامی ایران است. دو تن دیگر شهدایی هستند که پیکرهایشان پس از سالها، سالم به وطن بازگشت و سندی شد برای اثبات حقانیت شهدای مظلوم دفاع مقدس. شرح مظلومیت این شهدا، خود به کتابی بزرگ و ماندگار نیاز دارد.
شهید محمدجواد تندگویان
محمدجواد تندگویان 26 خرداد 1329 در محله خانیآباد جنوب تهران به دنیا آمد. از نوجوانی در مبارزات
انسان به صورت فردی، زمینه و انگیزههای فراوانی برای خشونت دارد. اما بیشترین مرگومیرها در طول تاریخ هنگامی اتفاق افتاده که گروهی تحت تاثیر یک مشوق فراتر از انگیزه شخصی قرار دارند: ایدئولوژی...
خشونت ایدئولوژی نیز وسیلهای برای رسیدن به یک هدف است،اما اینجا هدف، تحقق یک ایدهآل و یک هدف والا greater good است. در تمام این ایدهآلگراییها همچنان ایدیولوژی عامل خبیثترین رفتارهای بشر بوده، از جمله جنگهای صلیبی، جنگهای داخلی در چین و روس
بابای مهر تابان پدر امام خوبان
حضرت امام حسن عسکری(ع)
سالها پیش درچنین روزی کودکی پدرش رااز دست داد ودیگرکسی او را درک نکرد و با کسی دیده نشد.
این غم جانسوزبرایش ماند تا ابد.
او ولیعهد امامت پدرش شد در حالیکه شانه هایش از غم می لرزید و چشم هایش اشکبار بود...
شهادت امام حسن عسکری را به محضرمولایم امام زمان تسلسیت عرض می نمایم.
آقاجان سرت سلامت.
درباره ی امام حسن عسگری
8 ربیع الثانی سال 232هجری در شهر مدینه چشم به جهان گشود.
پدرش حضرت ا
درباره این سایت